در سال 1642 میلادی توماس هابز فیلسوف انگلیسی در کتاب شهروند اعلام کرد:
"انسان گرگ انسان است"
این جمله به اندازهی جمله
"خدا مرده استِ" نیچه اهمیت و شهرت جهانی دارد. جملهی کامل کتاب چنین است: انسان گرگ انسان است البته گرگها یکدیگر را نمیخورند و این خود نشان میدهد که گرگ نسبت به گرگ، رفتار انسانی(!) دارد. زیگموند فروید در کتاب تمدن و ملالتهای آن، پس از بیان این عبارت چنین آورده که چه کسی جرئت دارد پس از همهٔ تجربههای زندگی و تاریخ، این جمله را نفی کند؟» و سپس گفته که هیچ چیز به اندازهٔ فرمان آرمانیِ همنوع خود را همچون خویش دوست بدار» با طبیعت اصلی نوع بشر مغایرت ندارد.
هابز، انسان را موجودی اجتماعی نمیپنداشت و معتقد بود که انسان برای تأمین امنیت و فرار از مشکلات زندگی فردی به زندگی اجتماعی روی آورده و بدون وجود حکومتی که با قدرت جامعه را کنترل کند امنیتی وجود نخواهد داشت. هابز معتقد بود که در انسان، خواستی سیریناپذیر و همیشگی برای رسیدن به قدرت بیشتر و بیشتر وجود دارد که تا مرگ نخواهد شد.» و جملهٔ انسان، گرگِ انسان است نیز به این معناست که با زندگی اجتماعی، انسانها بر سر ی امیال خود دچار نزاع میشوند و در این نزاع تنها آنکس که قدرت بیشتری دارد پیروز میشود، اما با این حال این پیروزی نیز دوام چندانی نخواهد داشت.
اما به نظر میرسد که نه تنها انسان گرگ انسان است بلکه گرگ حیوانات و محیط زیست نیز هست! در طول قرون اخیر انسانهای حریص و زیاده خواه، در پی کسب سود و منفعتِ بیشتر بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری را نابود و منقرض کردهاند و کماکان نیز با شدت و حدت به این رفتار غیر انسانی خود ادامه میدهند. از این رو بایستی انسان را نه تنها گرگ هم نوعِ خود، بلکه گرگ و از بین برنده سایر موجودات و گونههای زیستی کره زمین نیز نامید. بهراستی که انسان موجودی است خودخواه و خودپرست که در راه دستیابی به امیال بی حد و حصر خود، گاه از هیچ ظلم و ستمی بر همنوعان و نیز سایر گونهها اعم از حیوانات و محیط زیست دریغ نمیکند!
✍️ #مهدی_دولتی
درباره این سایت